زهرا جاهد// همه ما کم و بیش شخصیتهای والت دیزنی را میشناسیم. شخصیتهای کارتونی دوست داشتنی که همه را به خود جذب میکند و لحظات خوشی را برایمان رقم میزند. بسیاری از ما کودکی خود را با شخصیتهای محبوبی چون میکی ماوس، پینوکیو، گوفی، سیندرلا، سفیدبرفی و... سپری کردهایم و رؤیاهای آنها را در سر داریم. امروزه این شخصیتها به عنصری مهم در زندگی کودکان تبدیل شده است. دختران نه تنها آرزوی ملکه شدن دارند بلکه اتاقهای خود را با محصولات دیزنی تزیین میکنند و مثل سفید برفی، سیندرلا و زیبای خفته لباس میپوشند. قدرت انیمیشن در انتقال پیام میتواند فراتر از مرزهای زبانی، فرهنگی و حتی سنی حرکت کند به همین دلیل مخاطبان زیادی را از سراسر دنیا به خود جذب میکند. میتوان گفت اکنون داستانها، فیلمهای دیزنی وشخصیتهای آنها بخشی از میراث جهانی بشر شده است.
نزدیک به سه دهه از رواج گسترده امکانات صوتی و تصویری در ایران میگذرد و همزمان با رواج این امکانات، محصولات دیزنی ترجمه و دوبله شده و به صورت کتاب، برنامه تلویزیونی، نوارهای ویدئویی، سی دی و دی وی دی در اختیار کودکان قرار گرفتهاند. در همین راستا به دلیل آسیب پذیری کودکان در برابر محتواهای رسانهای، در پی آنیم که ببینیم چه اهدافی در پی نمایش فیلمهای والت دیزنی که محبوب کودکان ایران و جهان است، وجود دارد؟
مؤسسه والت دیزنی
دیزنی یکی از معروفترین و شاخصترین شرکتها در عرصه ساخت فیلمهای انیمیشن است. «والت» و «روی» دیزنی در سال ۱۹۲۳ کار خود را با یک استودیوی کوچک انیمیشن آغاز کردند. والت دیزنی، مؤسس این کمپانی یک فراماسون اعظم و عضو «اوردِر آف دِمولای» بوده و سالها چهره و افکار شیطانی خود را در پس انیمیشن، فیلم و کتاب پنهان کرده است. اولین و محبوبترین چهره انیمیشنی شرکت آنها «میکی ماوس» بود که به عنوان نشان این شرکت نیز در آمد. همان میکی ماوسی که والت دیزنی آن را به همراه دونالد داک در کنار هم و به صورت عاشقان همجنسباز به تصویر کشید.
در بین پنج غول رسانهای جهان، والت دیزنی با داشتن ۸ استودیوی فیلم سازی، ۸ بنگاه انتشار کتاب، ۱۷ مجله، ۱۰ ایستگاه تلویزیونی، ۵ بازار برتر جهان، ۱۱کانال تاریخی، ۱۳ کانال پخش بین المللی، ۷ واحد تولیدی ورزشی، ۱۷ سایت اینترنتی و ۵ گروه موسیقیایی، با درآمد سالانه تقریبا 42 میلیارد دلار به عنوان یکی از سینرژیکترین بازیگران در عرصه رسانه وسرگرمی شناخته میشود.
هم اکنون مایکل ایسنر، رییس و مدیر اجرایی این شرکت، یهودی و با گرایشهای شدید صهیونیستی و همجنس گرایی است. بیش از ۴۰ درصد از اعضای کمپانی والت دیزنی که پستهای کلیدی بخشهای این کمپانی را در اختیار دارند، همجنس باز هستند. طی اولین روز از ریاست ایسنر وی دستور داد که فیلمی درباره حادثههای پیچ و تاب دار جنسی در یک خانواده یهودی در لس آنجلس بسازند. این اولین فیلم از این دست بود اما آخرین فیلم هم نبود. در واقع ایسنر، کاری را انجام داد که خلاف اهداف اولیه این شرکت بود. او دیزنی را به ابزار دیگری برای ایجاد ابتذال در آمریکا تبدیل کرد و اینگونه بود که شرکت محبوب کودکان دهه ۶۰ و۷۰ میلادی به صورت بیپروا به تولید آثار غیر اخلاقی نامناسب برای کودکان پرداخت. در سال ۲۰۰۵ ایسنر جای خود را به روبرت ایگر یهودی با همان گرایشات داد و حکایت همچنان باقی است...
کنترل ذهن کودکان توسط والت دیزنی
بیشک کودکان، بسیاری از آداب و رسومی را که در رسانهها میبینند تقلید میکنند و حتی طرز فکر و اعتقاد اطفال تحت تاثیر آنچه در برنامههای تلویزیون میبینند، شکل پیدا میکند. به عنوان مثال کودکی که به یک برنامه علاقه دارد، سعی میکند رفتار، گفتار و کردار خود را نزدیک به قهرمان اصلی برنامه بسازد. به علاوه بر آن تجاربی که انسان در سنین خردسالی از محیط اطراف خود کسب میکند، نقش سازندهای در پی ریزی جهان بینی او دارد. بنابراین اگر پدیدههای جهان پیرامون به طرز شایستهای به کودک معرفی نشود، دید و نگرش آنها نسبت به جهان اصلی خدشه دار خواهد شد و فکر و عمل برخاسته از این نگرش نادرست، به بیراهه خواهد رفت. این کمپانی تمام سعی خود را میکند تا کودکان و نوجوانان را دچار انحرافات اخلاقی کند و ایمان و پاکی قلبهای کودکان و نوجوانان را سست و آلوده نماید. استفاده از اشکال نامناسب بصری و شوخیهای غیر اخلاقی در انیمیشنها و تاثیر آن بر روحیه کودکان در پارهای از مواقع خانوادههای آمریکای را برآن داشت تا به این کمپانی شکایت کرده و کودکان خود را از دیدن این فیلمها منع کنند.
هدف اصلی این کمپانی کنترل ذهن کودکان است. آنها در بسیاری از انیمیشنهای خود از نمادهای فراماسونری و شیطان پرستی مثل عدد شیطان در نوع نوشتن نام والت دیزنی، ستاره پنج پر، صلیب برعکس شده مسیح، نقش چشم جهان بین، لباس مخصوص ماسون اعظم به تن میکی ماوس و... برای این کار بهره میبرند. استفاده از صحنههای غیر اخلاقی و پورنو در آثار والت دیزنی با هدف نهادینه شدن در ضمیر ناخودآگاه کودک با موفقیت هر چه تمامتر در حال اجراست.
نظریهها و تحقیقات بیان میکند که کلیشههای جنسیتی و نژادی در اغلب فیلمهای دیزنی به عنوان فیلمهای فراگیر و پرمخاطب به خصوص برای کودکان نشان داده میشوند. مفهوم کلیشه را والتر لیپمن در عرصه علوم اجتماعی معرفی کرد. او از واژه کلیشه برای نمایش تصویر نادرست و گمراه کنندهای که رسانهها از جهان نشان میدهند، استفاده کرده است. به عنوان مثال منظر ارائه شده از زنان در این فیلمها اساسا بسیار محدود و کلیشه ای است. در این فیلمها زنان همگی بالغ و در آستانه عشق و ازدواج و به عبارتی عروسان بالقوه هستند. بیشتر ابر قهرمانان مرد هستند آن هم از نوع سفید پوست. در فیلمهای دیزنی افراد رنگین پوست در برخی موارد شبیه حیوانات به تصویر در میآیند. پادشاهان رنگین پوست غالبا ضعیف و ناتوان و نیازمند کمک دیگران هستند و بسیاری از مثالهای دیگر... و این ذهن کودکان است که به طور مداوم توسط تصاویر غیر متعارف ورؤیایی بمباران میشود.
انیمیشن دیزنی برای کودکان از طریق سازوکارهای مصرف گرایی شکل گرفت. در واقع آنچه برای شرکت دیزنی اهمیت دارد شخصیت سازی و ستاره سازی در فیلم هاست. به بیان دیگر در دیزنی رابطه بین مصرف گرایی، تجاری سازی و ظهور شخصیتهای ستارهای قابل مشاهده است. شخصیتهای دیزنی، عموما به عنوان شخصیتهای رسانهای توسعه یافتند و سپس وجه اسباب بازی و دیگر کالاها را یافتند. پس وقتی شرکتهای زنجیرهای زمام امور را در دست گیرند دیگر کیفیت مطرح نیست بلکه مهم کسب پول و سود است. و این زنگ خطری است برای والدینی که تمام دارایی فرزندانشان چیزی نیست جز کیفهای پر از سی دیهای فیلمهای کمپانی والت دیزنی.
القای اهداف با ارائه و به تصویر کشاندن شخصیتهای محبوب
انگیزه کودکان از نشستن بر پای تلویزیون با خواست بزرگترها فرق دارد. بزرگترها به اقرار خودشان برای سرگرمی به تماشای تلویزیون میپردازند و اهمیت کمتری برای تلویزیون قائلند و به آن با یک ساده باوری آگاهانه، نگاه میکنند. برعکس، کودکان ضمن اینکه مشغول تماشا میشوند، در فرق گذاشتن بین صور واقعی و خیال مشکل دارند و این به جهت فهم محدودی است که از دنیای اطراف دارند. بنابراین آنها خیلی بیشتر از بزرگترها آسیب پذیرند. هر چه میزان تماشا بیشتر باشد، تاثیرپذیری نیز بیشتر خواهد بود. از طرفی محتواهایی که در اختیار کودکان قرار میگیرد، چیزهایی نیست که کودکان برای رسیدن به سنین باﻻتر به آن نیاز دارند.
یکی از محبوبترین برنامههای کودکان فیلمهای پویانمایی هستند. فیلمهای انیمیشن حاصل جمع همه فانتزیهای موجود و نهفته در اسباب بازیها، افسانهها و داستانهای تخیلی، خواب و رؤیاهای بشری در اشکال مختلف آن است. در این دنیای شگفت انگیز همه چیز قابل جبران است. در دنیای فانتزی قوانینی حاکم است که گاه شگفت آمیز و لذت بخشتر از دنیای طبیعی است. قوانین فانتزی میتواند هر چیزی جز کسالت و خستگی باشد و همخوانی زیادی با روحیه کودکان دارد.
این همان چیزی است که والت دیزنی برای رسیدن به اهداف خود از آن استفاده میکند. همچنین امکان پخش خانگی فیلمها شرایطی را برای کودکان به وجود میآورد که آنها بارها و بارها میتوانند فیلمهای دیزنی را تماشا کنند تا تاثیر پذیری آن بر کودکان بیشتر شود. کودکان بازار منحصر به فرد صنعت ویدئو هستند؛ زیرا کودکان دوست دارند یک فیلم را چندین بار ببینند. امروزه محصولات والت دیزنی به خوبی توانستهاند بازار انیمیشن جهان را تحت سلطه درآورند.
دیزنی از افسانهها و شخصیتها عامیانه به عنوان سکوی پرش در آثار خود سود میبرد. مهمترین و بهترین دلیل دیزنی برای این کار، جاودانگی این آثار است؛ چون افسانهها تاریخ مصرف و انقضا و صاحب امتیاز مدعی ندارند و دیزنی به درستی تشخیص داد که برای ساختن بنایی ماندگار باید از مصالح ماندگار استفاده کرد.
بد نیست بدانیم اولین شخصیت مشهور آثار والت دیزنی (میکی ماوس)، نمادی از همان یهودی سرگردان و بیکس است که مدام از سوی رقیبان قویتر تهدید میشود و او صرفا با اتکا به زیرکی و چالاکی خویش، بر تمامی دشمنان فائق میآید. امروز هم تداوم این شخصیت کارتونی را در انیمیشن تام وجری میتوان مشاهده کرد.
عبارت «رفتن به سمت خورشید» در تورات آمده و در بین یهودیان رایج است که منظور از آن بازگشت به سرزمین موعود است. نمایش این عبارت در پایان اغلب فیلمهای دیزنی مشاهده میشود و این لابی صهیونیسم در کمپانی والت دیزنی است که نمایش گرایشات صهیونیستی و صحه گذاری بر اعمال غیر انسانی خویش را در فیلمهای دیزنی هدایت میکند.
کودکان، محتواهای رسانهای را فراموش نمیکنند
بحث تاثیر رسانهها بر کودکان و آسیب پذیری آنها در برابر محتوای رسانهای همواره مدنظر محققان و پژوهشگران بوده و هست. حتی در دورهای که نظریه تاثیر محدود رسانهها حاکم بوده است عده زیادی به تاثیر قوی و بعضا مطلق رسانهها بر کودکان باور داشتهاند. گربنر معتقد است که تلویزیون در دراز مدت نمادهای فرهنگی را در میان اعضای جامعه انتقال میدهد. تلویزیون عملا منابع اطلاعات، افکار و آگاهیها را به انحصار در میآورد و یک کاسه میکند. اثر این مواجه چیزی را تولید میکند که گربنر آن را کاشت یا آموزش جهانبینی رایج میخواند. در واقع رسانهها گرایش به این دارند که مخاطبان خود را با روایتهایی که ارائه میدهند، سازگار و فرهنگ پذیر کنند. همه برنامههای تلویزیون از برنامههای سرگرم کننده تا برنامههای خبری، الگوهای تکراری و مشابهی را عرضه میکنند که گاهی اوقات اسطوره نامیده میشود. از نظریه کاشت دو نکته مهم در مورد کودکان و رسانهها استنباط میشود: اول توجه به استفاده زیاد از تلویزیون که تاثیرپذیری از محتوای آن را افزایش میدهد. کودکان یکی از مخاطبان پر مصرف تلویزیون هستند؛ چون درک و فهم پیام آن نیاز به راهنما ندارد و استفاده از آن آسان است و دسترسی به آن دشوار نیست. دوم فرایند کاشت که اشاره به تاثیر طولانی مدت محتواهای تلویزیونی دارد، بیانگر این است که ما بلافاصله متوجه چیزهایی که کودکان از رسانهها میآموزند نمیشویم، بلکه این فرآیند در طول زمان اتفاق میافتد و ساده انگاری است که فرض کنیم کودکان محتواهای رسانهای را فراموش میکنند.
کودکان مطالب زیادی را از رسانهها و به خصوص برنامههای مورد علاقه خود یاد میگیرند. آنها از رسانهها میآموزند که شکل ظاهرشان چگونه باشد، چه صفاتی از خود بروز دهند، در شرایط مختلف چه اعمال و رفتارهایی انجام دهند و بسیاری کارهای دیگر. از طرف دیگر نحوه بازنمایی افراد در رسانهها بیشتر مبتنی بر کلیشه هاست تا واقعیتهای موجود جامعه و به دلیل اینکه کودکان فاقد مهارتهایشناختی بزرگسالان هستند و توانایی پردازش اطلاعات ارائه شده از سوی رسانهها و ارزیابی صحت محتواهای برنامهها را ندارند، بسیار بیشتر تحت تاثیر قرار میگیرند.
کودکان امروز در شناخت دنیا و فراگیری از آن بسیار تنها هستند. والدین وقت اندکی را برای کودکان و پاسخ گویی به پرسشهای آنها صرف میکنند و بعضا آنها را به تلویزیون و رسانهها وا می گذارند. تحلیل و بررسی محتواهای رسانهای به ویژه برنامههای خاص کودکان اهمیت زیادی دارد، چون این برنامهها تاثیر زیادی بر کودکان میگذارند و از طرفی رسانهها و از جمله فیلمهای پویانمایی والت دیزنی در بازنماییهای خود بیطرف نیستند و جهت گیریهای زیادی در آنها مشاهده میشود. این امر ما را متوجه دقت در انتخاب برنامههای کودکان، آموزش سواد رسانهای به آنها به ویژه از جانب خانوادهها میکند.